ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ناامنی و تأثیر آن بر زندگی روزمره ایرانی‌ها-گزارش میدانی

در چند سال اخیر بیکاری و مشکلات اقتصادی، احساس امنیت را در بخش‌های گسترده‌ای از فضاهای شهری و غیرشهری ایران کم‌رنگ کرده است. هستند کسانی که برای تأمین بخشی از نیازهای روزمره، به بزه‌کاری روی آورده‌اند و بر همین اساس، احساس امنیت اجتماعی دست‌خوش آسیب‌های جدی شده است.

سربازی که دم در، بازرسی بدنی می‌کرد گفت: «آقا موبایلت را تحویل بده!»
گفتم: «موبایلم توی کیفم بود. کیفم را هم یک ساعت پیش دزدیدند. برای همین آمده‌ام شکایت کنم.»
چند بار نگاهم کرد و بعد آخر سر فرستادم داخل. ۲۰ دقیقه دم اتاق افسر نگهبان معطل شدم. آخر سر وارد اتاق شدم. افسر نگهبان مردی حدودا ۴۰ ساله بود و سرش گرم یک پرونده. سلام کردم. بی آن‌که سرش را بالا بیاورد، آمرانه گفت: «بیرون وایسا تا صدات کنم ....»
نمی‌ارزید برای یک کیف و یک گوشی تلفن همراه، یک آی‌سی ریکوردر، یک دوربین عکاسی و مدارک ماشین، دنگ و فنگ کلانتری و دادسرا را تحمل کنم. از کلانتری باغ فیض که بیرون آمدم، پذیرفتم تاوان بی‌احتیاطی‌ام از دست رفتن بخشی از داشته‌هایم است. با خودم گفتم از این به بعد چیزی با خودم بر نمی‌دارم، توی خیابان با موبایل صحبت نمی‌کنم، نزدیک دعواهای خیابانی نمی‌شوم و ....

این حکایت، توصیف شرایط بسیاری از ماست که در زندگی روزمره قربانی ناامنی می‌شویم.

در چند سال اخیر بیکاری و مشکلات اقتصادی، احساس امنیت را در بخش‌های گسترده‌ای از فضاهای شهری و غیرشهری ایران کم‌رنگ کرده است. هستند کسانی که برای تأمین بخشی از نیازهای روزمره، به بزه‌کاری روی آورده‌اند و بر همین اساس، احساس امنیت اجتماعی دست‌خوش آسیب‌های جدی شده است.

اگر بپذیریم احساس امنيت اجتماعی در ایران در ۱۲ بُعد امنيت جانی، مالی، اقتصادی، شغلی، اخلاقی، فرهنگی، عاطفی، احساسی، فکری، حقوقی، قضایی و امنيت خانوادگی سنجيده می‌شود، نمی‌توانیم کتمان کنیم بخشی از این احساس در کنش‌های بزه‌کارانه‌ برخی از اعضای اجتماع سردرگم، از میان رفته است.

در این گزارش چند قطعه از زندگی چهار شهروند را مرور می‌کنیم تا درک بهتری از شرایط موجود -از نظر ناامنی اجتماعی- پیدا کنیم.

سوده (اسم مستعار)، ۴۲ ساله، لیسانس و کارمند ساکن نیشابور است. او فرزند بزرگ خانواده است. یک برادر ۳۸ ساله ودو خواهر ۳۴ و ۳۹ ساله دارد. هیچ یک از برادر وخواهرهایش ازدواج نکرده‌اند. سوده به زمانه می‌گوید:

«چند سال است همدیگر را از لحاظ مالی حمایت می‌کنیم اما همیشه حالمان خوش نیست و به قول معروف هشتمان گروی نُهمان است. من از دو سال پیش اضطراب شدید دارم. افکار منفی مدام سراغم می‌آیند. نگرانم برادر وخواهرهایم آسیب ببینند. پرخوری می‌کنم و نگران روابط عاطفی خودم هستم.»

ماجرا از زمانی آغاز شده است که در یک سرمایه‌گذاری خانوادگی، سوده و برادر و یکی از خواهرهایش در دام یک کلاهبردار افتادند. آنان تمام پس‌اندازشان را در خرید و فروش رمزارز از دست داده‌اند. 

وکیلی که مشکل را دو تا کرد

سوده می‌گوید که آن‌ها وکیل گرفتند و پیگیر کار شدند اما پس از دو سال هنوز به هیچ سرانجامی نرسیده‌اند:

«از طرفی من در مسیر دادرسی درگیر رابطه‌ای عاطفی با وکیلمان شدم اما این رابطه به فرجام نرسید و حالا هیجان، بی‌خوابی و پرخوری عصبی نیز به مشکلات دیگرم اضافه شده است. میل جنسی بالا و سرکوبش به گفته‌ روان‌پزشکم باعث بروز مشکلاتی چون وسواس و پرخاشگری هم شده است. با خواهرم خیلی جر و بحث می‌کنم. رویاهای جنسی می‌بینم و پس از بیداری شروع می‌کنم به پرخوری.»

سوده اکنون قادر به مهار احساساتش نیست و به گفته‌ روان‌پزشک‌اش، در آستانه‌ ارتکاب اشتباه.

دکتر شادی ایمانی، روان‌پزشکِ سوده اعتقاد دارد برخی از مشکلات او به دلیل نداشتن احساس امنیت در مسائل اقتصادی و عاطفی‌ست. او اکنون برای مهار برخی بارزه‌های بیماری‌اش باید دارو مصرف کند اما در عین حال دوست دارد خیلی زود از داروها نتیجه بگیرد؛ در صورتی که باید دست‌کم هشت هفته دارو مصرف کند. 

سوده می‌گوید:

«متأسفانه از رسیدگی به مشکل قضایی ناامید شده‌ایم و کم‌کم داریم بی‌خیال مال از دست رفته می‌شویم چون فرآیند دادرسی سخت، پیچیده و زمان‌بر است.»

احساس امنیت، پیش‌نیاز توسعه‌ اجتماعی

احساس امنيت، پيش نياز هر گونه توسعه‌ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سياسی است و به گفته دکتر ایمانی، با سطح پيشرفت جوامع در ارتباط. اگر حاکمیت از وضعيت احساس امنيت شهروندان آگاه باشد، می‌تواند نقش مؤثری در شناخت چالش‌ها و راهکارهای توسعه‌ جامعه داشته باشد و در جهت تقويت زيرساخت‌های آن عمل کند.

نازی (اسم مستعار)، ۲۹ ساله، دانشجو، یک برادر و یک خواهر دارد. پدر و مادرش در ۱۱ سالگی او از هم جدا شده‌اند. کودکی سختی داشته چون مبتلا به بیش‌فعالی بوده است. او اکنون در کلن آلمان زندگی می‌کند و در کنار تحصیل، به جواهرسازی اشتغال دارد. 

نازی می‌گوید:

«در درس‌های عملی بسیار خوب‌ام اما درس‌های نظری برایم کابوس است. وقتی مشغول کارم مثل فرفره می‌چرخم. در بیرون از محل کار خیلی تند تند راه می‌روم. حتی بعضی وقت‌ها احساس می‌کنم دیگران از راه رفتنم می‌ترسند. زود عصبی می‌شوم، حوصله‌ انجام کارهای خانه را ندارم و برای همین مدام با همخانه‌ام درگیرم.»

ماجرای نازی به گفته‌ خودش از زمانی شروع شده است که طرح‌هایش را به سرقت برده‌اند. او یک مجموعه جواهر طراحی کرده بوده که مدتی پس از رد شدن آن‌ها از طرف مدیر مجموعه‌ جواهرسازی، نمونه‌های ساخته شده همان طرح‌ها را در اینستاگرام دیده است:

«چشم‌هام سیاهی رفت و غش کردم. اصلا فکر نمی‌کردم چنین اتفاقی بیفتد چون نزدیک دو سال بود من با آن مجموعه همکاری می‌کردم. همین و البته ناسازگای با مادرم باعث شد از ایران مهاجرت کنم. حالا گاهی آن‌قدر مضطرب می‌شوم که سرگیجه می‌گیرم و تنها درمانم خرج کردن پول است. مثلا تمام پول یک هفته‌ام را در فروشگاه‌های بزرگ خرج می‌کنم. اصلا نمی‌توانم پس‌انداز کنم و اضطراب از دست رفتن زمان دارم و گاهی هم دچار سردرد و شکم درد می‌شوم.» 

دکتر ایمانی درباره فردی با چنین موقعیتی می‌گوید:

«نداشتن احساس امنیت در محل کار گاهی باعث تشدید بیماری‌هایی چون ADHD (بیش‌فعالی) در بزرگسالی می‌شود که نتیجه‌اش بی‌تمرکز بودن، نیمه‌کاره رها کردن کارها، نداشتن پشتکار و اجتناب از انجام وظایف است. چیزی که در باور عام به‌ آن پشت گوش انداختن می‌گویند. از طرفی برخی از این نشانه‌ها باعث اختلالات سایکوسوماتیک یا روان‌تنی می‌شود و این همان چیزی‌ست که برای نازی رخ داده است: دردهای جسمی که منشأ روانی دارند.»

روزگار کرونا، ناامنی مطلق روانی و حمام‌های چهار تا شش ساعته

محسن (اسم مستعار) ۳۲ ساله است. کارمند بانک و دارای مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی. او فرزند سوم خانواده است.

این کارمند بانک که به گفته خودش از قبل زمینه‌های وسواس داشته، می‌گوید:

«پیش از این در آخر وقت هنگام مرتب کردن کارها و چک کردن حساب، وقت زیادی از من صرف می‌شد اما وسواس شدیدم از زمانی آغاز شد که بیماری کرونا به ایران آمد. دقیقا از اسفند ۹۸ من هر روز دوش می‌گرفتم. اوایل نیم ساعت بود اما حالا به چهار تا شش ساعت رسیده است. بعد از رسیدن به منزل بلافاصله به حمام می‌روم. بعد که بیرون می‌آیم شام می‌خورم و از فرط خستگی به رختخواب می‌روم اما یکی-دو ساعت طول می‌کشد تا بخوابم. از محیط خانه به هیچ‌وجه بیرون نمی‌روم. فاصله‌ام را با آدم‌ها در تمام ساعات کاری حفظ می‌کنم. دستم را سه بار قبل از دوش گرفتن زیر شیر آب می‌گیرم؛ هر بار ۲۰ ثانیه. هر صابون را یکی-دو روز پس از استفاده تمام می‌کنم. از هیچ توالتی به جز توالت منزل استفاده نمی‌کنم. یک‌ونیم سال است به یخچال دست نزده‌ام. ۶۰ کیلو وزن کم کرده‌ام. سال ۱۴۰۰ به جز برای کار ، فقط سه بار از خانه بیرون رفتم: یک بارش به آرایشگاه رفتم و موهایم را از ته زدم که دیگر مجبور نباشم آرایشگاه بروم. از خستگی زیاد خوابم نمی‌برد به خاطر دستشویی نرفتن سنگ کلیه گرفتم و ۹ ماه دوست‌دخترم را ندیدم تا اینکه بالاخره خودش آمد به محل کارم.»

این شرح حال از نظر دکتر ایمانی یک ناامنی مطلق روانی به شمار می‌آید. او در توضیح این وضعیت می‌گوید:

«در درمان بیمارانی که به ما مراجعه می‌کنند، حل مشکل وسواس بر حل هر مشکل دیگری اولویت دارد. بخشی از این ناامنی از دید من برمی‌گردد به ناامنی اجتماعی که در رسانه‌ها بازتاب یافته. در عین حال اگر در ایران آن همه تأخیر در خرید واکسن نمی‌شد، شاید شهروندان کمتری درگیر آسیب وسواس می‌شدند.»

این روان‌پزشک تأکید می‌کند که این بیماری در برخی مواقع فوق‌العاده خطرناک است:

«برای نمونه خانم مراجعی داشتم که به خاطر سندرم ترس از سرطان که نوعی وسواس شدید به شمار می‌آید، حمام نمی‌رفت و به آینه نگاه نمی‌کرد چون حمام رفتن باعث می‌شد متوجه سینه‌هایش بشود و آن وقت کوچک‌ترین نشانه را به سرطان پستان ربط می‌داد. چنین بیمارانی روزی چند بار آرزوی مرگ می‌کنند و گاه حتی افکار خودکشی دارند و در برخی موارد هم اقدام به خودکشی می‌کنند.»

سهم من این است!

هیوا (اسم مستعار) ۱۹ ساله است و دانشجوی فلسفه. او در سال ۱۴۰۰ دو بار هدف زورگیری قرار گرفته است: یک بار در خیابان دولت تهران و دفعه‌ دوم در بازار. هیوا اهل نهاوند است و در خیابان سپند تهران در یک خوابگاه خصوصی زندگی می‌کند.

او درباره عوارض این تجربه‌ها که از سر گذرانده، به زمانه می‌گوید:

«از وقتی در بازار کیف پول و موبایلم را به زور دزدیدند، می‌ترسم از خوابگاه بیرون بروم. این مشکل که ترس و اضطراب زیادی را به دنبال دارد، همراه با مشکلات خوابگاه، زندگی را برایم سخت کرده. چند ماه پیش همسایه‌های روبه‌روی خوابگاه شکایت کردند که دختران خوابگاه با پوشش نامناسب کنار پنجره ظاهر می‌شوند. مسئولان خوابگاه شیشه‌ها را رنگ کردند و پنجره‌ها را جوش دادند. حالا من که می‌ترسم بیرون بروم، باید مدام محیط افسرده کننده‌ خوابگاه را تحمل کنم.»

او بندی از شعر فروغ را می‌خواند: سهم من آسمانی‌ست که آویختن پرده‌‌ای آن را از من می‌گیرد ....

روان‌پزشکی که نظرش درباره این تجربه‌ها پرسیده شده، به زمانه می‌گوید این عوامل و به ویژه زورگیری، موبایل‌قاپی، کیف‌زنی و ...، در یکی-دو سال اخیر برای بیشتر مراجعانش رخ داده و تقریبا مشکلی شایع ا‌ست:

«اما ما در کنار حل مسائل مراجعان، به عوامل و ریشه‌های اجتماعی بیماری نیز دقت می‌کنیم. در چنین مواقعی چند حالت را به عنوان پیش‌فرض در نظر می‌‌گیریم که عبارتند از: ضعف قانونی، ضعف در اجرای قانون و بزه ناشی از بی‌قانونی.»

اما آیا در زمینه‌هایی که از آن‌ها یاد شد، قانونی هم وجود دارد؟

دکتر شکوفه عبدالحسینی، جامعه‌شناس معتقد است:

«اگرچه قانون اساسی دارای ضعف‌هایی بنیادین از جمله به روز نبودن و وابستگی به فقه اسلامی‌ست اما در خیلی از موارد پیش‌بینی درست دارد. به عنوان مثال در اصل دو بند ۲۲ به صراحت گفته شده است: جان، مال، حقوق، حیثیت، مسکن و شغل اشخاص می‌بايد مصون از تعرض باشد. همچنین دولت بايد تبعیضات ناروا را رفع و امکانات عادلانه برای همه ايجاد کند (اصل سه، بند ۱۳).» 

عبدالحسینی در ادامه صحبت‌هایش درباره قانون اساسی به زمانه می‌گوید:

«یا در بندی دیگر آمده است: دولت بايد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی بر اساس ايمان، تقوا و مبارزه با کلیه‌ مظاهر فساد و تباهی ايجاد کند (اصل سه، بند یک). در عین حال تأکید می‌شود همه‌ قوانین و مقررات و برنامه‌ريزی‌ها بايد در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری و قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پايه‌ حقوق و اخلاق اسلامی باشد (اصل ۱۱).»

این جامعه‌شناس سپس با رویکردی انتقادی می‌گوید:

«با اینکه این روزها عده‌ای برای مردم تصمیم می‌گیرند که چه اطلاعاتی را و چگونه به دست بیاورند، در قانون اساسی به صراحت گفته شده دولت بايد سطح آگاهی‌های عمومی در همه‌ زمینه‌ها را با استفاده‌ صحیح از مطبوعات و رسانه‌های گروهی و وسايل ديگر بالا ببرد (اصل سوم، بند دوم).»

عبدالحسینی با اشاره به موارد یاد شده، ضمن تأکید بر اینکه سه روایت از چهار روایت مطرح شده در این گزارش مربوط به زنان است به زمانه می‌گوید:

«زنان در جامعه‌ امروز متأسفانه آسیب‌پذیرترین شهروندان‌ هستند. باید بگویم متأسفانه حاکمان در ایران نظارتی به اجرای درست قانون و پیگیری مناسب اجرای آن ندارند و حتی در برخی موارد خود قانون را نقض می‌کنند. این مشکل بزرگ در جامعه‌ ایران، مردم را نسبت به محیطی که در آن زندگی می‌کنند ناامید و بی‌اعتماد می‌کند و بر این اساس ناامنی اجتماعی و در پی آن آسیب‌های روانی در میان شهروندان بیشتر می‌شود.» 

به گفته عبدالحسینی، سال ۸۹ پژوهشی میدانی در مورد احساس امنیت در شهر یزد تدوین شده است (او هم از محققان این پژوهش بوده است). یزد جزو شهرهایی‌ست که در آن همیشه احساس امنیت وجود داشته اما آن پژوهش نشان داده است «امنیت خانوادگی» در بالاترین شاخص بوده و امنیت فرهنگی در پایین‌ترین درجه:

«در این پژوهش، مردم نگرانی کمتری نسبت به تهدید خانواده داشتند و بیشتر نگرانی‌شان از دست رفتن میراث فرهنگی ملموس وغیر ملموس بوده است اما امروز زورگیری، کلاهبرداری، قتل‌های ناموسی و مواردی از این دست به این منطقه از ایران هم رسیده که به نظر من مهم‌ترین دلیلش ناکارآمدی در سطوح مختلف حاکمیتی‌ست.»

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.